نه اسمش عشق و نه علاقه
نه حتی عادت خریت...محض است ):
دلتنگ کسی باشی که دلت با تو نیست
نه اسمش عشق و نه علاقه
نه حتی عادت خریت...محض است ):
دلتنگ کسی باشی که دلت با تو نیست
تو دوری زمن من بیقرارتم
تو عشقی من من عاشقتم
وفای تو چنان بود ک کرد مرا حیران ک چنان باوفا هستی تو ای مهربان
شعر بلد نیستم بیت بلد نیستم هرچه گویم خود ندانم چ گویم
باز میگویم فاش میگویم تو را میگویم گر شوی خوشحال من میشوم
باحال همچو طوطیه رنگین شمال تو اهو باش
من در غربت تو میکشم انتظار چون دوستت دارم هستم بی قرار
دلم پر از غم دل تنها کلمه ی که همش بازی میشه
دل تنها کلمه ی که بی نقطه ست
دل تنها کلمه ی که شکسته میشه
دل تنهاست تنهاترین تنهایان دل من پر از زخم های کهنه ست پر از خنجرهای که از عقب از جلو زده شده ولی بازم دل است عشق میروزه محبت میکنه اما هیچ وقت دشنام نمیگه فقط بی صدا میشکنه بی صدا میمیره و بی صدا ...
نـقاشی خــــــداوند بــقیه در ادامــه مطلب